راپورت های یومیه

اینجا عم قزی می نویسد!

راپورت های یومیه

اینجا عم قزی می نویسد!

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

اسم وبلاگ خیر سرم راپورت های روزانه است ولی با سابقه ای ک از خودم سراغ دارم فکر کنم " هفتگی " هم برایش زیاد باشد.

آدم زیاد کم حرفی نیستم ، حداقلش این است ک با خودم خیلی حرف میزنم . جایی خواندم ک زیاد حرف زدن با خود باعث آلزایمر میشود ، فکر کنم بهتر است ب جای آن همه حدیث نفس (!!) بیایم و اینجا دور هم حرف بزنیم و سبزی پاک کنیم مثلا! :دی فوقش کسی نمی آید اینجارا بخواند و باز خودم می مانم و مثل قبل حدیث نفس میکنم.

اینکه میگویند آدم ها در دنیای مجازی خود واقعی شان را ب نمایش نمیگذارند تا حدود زیادی درست است ، ب نظرم آدمها خود واقعیشان را نه ، بلکه خودی را ک دوست دارند باشند نشان میدهند.

مثلا خودم در دنیای واقعی شخصی خجالتی و کم رو هستم ولی تمام دوستان مجازیم مرا موجودی می شناسند ک از دیوار راست بالا میروم و جواب هر جنبنده ای را می کوبم وسط پیشانیش!!

شاید تلاش های مذبوحانه دیروزم برای نوشتن در راستای همان خجالتی بودنم بود ؛ آمدم سری ب وبلاگم بزنم و چیزی بنویسم ، چیزهایی هم نوشتم در حد یک وجب ، ولی آخرش پنجره مرورگر را بستم و رفتم پی کارم.

هنوز با بلاگ اُخت نشده ام ، انگار ک با او و اهالیش و حتی سایر بلاگرها رودر وایسی دارم! مثل بانوی خانه داری ک دلش شور میزند نکند غذایش خراب شود و آبرویش جلوی قوم شوهر برود ، نگرانم!

فکر میکنم وابستگیم ب سنگ پای مهربانم بیشتر از میزان وابستگیم ب بلاگ است :|


::. ظاهرا سنگ پا کشیدن از مد افتاده ، ولی من به شدت معتقدم ک حمامی  سنگ پا نداشته باشد حمام نیست!

:::. سرما خوردگی شهریور ماه خر عَست :|

۳ نظر ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۹
عم قزی ツ
ازونجایی ک توبه گرگ مرگه و ترک عادت موجب مرض است و این صحبتا ؛ من بازم اینجام!
برگ اول اینجا مربوط میشه به دوماه قبل، همونطور ک از اسم وبلاگ مشخصه ،طی یک حرکت انتحاری  ( ک از من هیچ بعید نیست ) این وبلاگ رو بعد از شکست عشقی از جانب بلاگفا درست کردم ولی..
درست مثل تمام رابطه هایی ک بلافاصله بعد از جدایی از یه نفر و پیوستن ب یه نفر دیگه (!!)  ایجاد میشه و  معمولا هم برای اعلام دماغ سوختگی و برو بابا فک کردی اگه نباشی من میمیرم و این صوبتاس ، و عموما هم محکوم ب درد و شکست مضاعف میشه ، رابطه من با این وبلاگ ازین دست شد!!

کلا از وقتی بلاگفا سکته کرد ، میزان مراجعه من ب کامپیوتر بطور چشمگیری کاهش یافت و میشه گفت تا همین 2-3 روز پیش ک زدم سیستمو پوکوندم رابطه مون در حد گردگیری بود و بس!  :دی
دقایقی قبل ک همه چیزو برگردوندم ب شرایط قبل و نفس راحت کشیدم ، خواستم سری بزنم ب دوستان و اشنایان قبلی . در این بین سری ب هویج هم زدم ، لینکی داده بود ب نیمه سیب سقراطی ؛ اگه نگم ک دیدن سیب سرخ متشخصی ک اون بالا نشسته بود وسوسه نوشتن رو تو وجودم ننداخت ، دروغ گفتم!
و در نهایت این پست بود ک بعد از خوندنش احساس کردم چقدر جهان بدون نوشته های من پوچه!  ( ارامش خودتون رو حفظ کنید :دی  )
خلاصه ک این اتفاق میمون رو مدیون ایشون هستیم.



::. همون روزای اول ک اومدم بلاگ ، کمی باهاش ور رفتم و یه چیزایی دسگیرم شد ، ولی خب پیریه و هزار درد بی درمون من جمله فراموشی ؛ باز باید بشینم ب مهندسی معکوس!!

::. ای کسانی ک با کدای قالب بلاگ ور رفته اید ، باشد ک دستی ازین در راه مانده بگیرید .

::.. برا چشم روشنی منزل نو ، انواع هیدر پذیرفته می شود. :دی

:::... اسم وبلاگ و نویسنده ممکنه تغییر کنه ؛ خلاصه ک اومدم زن درو زدم ، پرسیدین کیه؟ گفتم منم ، بدونید ک منم! درو باز کنید.
۳ نظر ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۰
عم قزی ツ